فقر ،
ماله ما نیس
دنیا پره میوه است...!
فکرای بزرگی تو ذهنمه
چطوری میتونم از اون ها واقعیت هارو بسازم
زندگیمو بسازم؟
باید گسترده تر دید
چشمامو باز کنم یا ببندم فرقی نمیکنه
باید با عقل دید
با تفکر
با یک ذهن باز
باید واقعیت هارا جدا کنم و قبول کنم
اصلا واقعیت چیست
چه چیز را باید ببینم
و دوباره گیـــــــــــج و مبهوت...
کوه ها سره پان
چون که دورن از شعاع ریزش
طوفاااااااااااااااااان تو راهه...
مردمانه بی عشق....
متنفرم از جملات طولانی
متنفرم از یک نوع بودن
متنفرم از یکنواخت بودن
متنفرم از حس گنگ
متنفرم از راهی که تهشو نمیبینم و نمیدونم کجاس
متنفرم از آدمای بد
از جنگ
از ...
میخوام آدمه خوبی باشم
میخوام شاد باشم
میخوام راضی باشم
میخوام کسی بهم کاری نداشته باشه
میخوام به کسی کاری نداشته باشم
دلم میخواد برم پی علایقم
نوشتن یک ذهن آرام میخواهد
نه ذهن من
نوشته هایم سودی ندارند
برای هیچ کس
فقط این مغز پرحرفم خودش را خالی میکند
در این جهانِ پر از تنهایی کسی را ندارم
کسی که سخن بگویم با او
کسی که نه تایید کند نه منکر سخنانم شود
و فقط گوش کند
اما
خدا
فکر میکنم او مخاطب خوبی میتواند باشد
نه در نماز
نه
آنجا نمیفهمم چه میگویم، حواسم نیست
کسی که گوش کند سخنانم را
هم ستایش هایم را
هم غر زدن هایم را
نقد نکند
مرا دوست داشته باشد
مرا عاشق خود کند
من وبلاگ را ترجیح داده ام
تا کمی فکر کنم
و وقتی با خودم یا خدایم سخن میگویم
کلماتم را آرام تر بکار ببرم
و بیشتر رویشان فکر کنم
و یادم بمانند که کِی، چه گفته ام ، به که...!
دلم میخواد بتونم درک کنم خدا رو
خودمو درک کنم
مفهوم جهان رو بفهمم
دلم میخواد بیدار شم از این خواب وحشتناک
یکی از آرزوهام اینه که یه بار بمیرم و زنده شم
دلم میخواد پرده ها بره کنار و یه بار اون جهان رو ببینم
میخوام واقعی زندگی کنم
نمیخوام بازی کنم
نمیخوام خواب بمونم
میخوام حقیقت هارو درک کنم
با حقیقت زندگی کنم
با فهم !
شروع میکنم و اولین پست رو میذارم
این وبلاگو با یه هدفایی ساختم
هدفایی که تو ذهنمه و نمیخوام بگم
امید وارم به خدا
و اینکه کمکم میکنه که برسم به هدفم
برسم بهش